مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره

مهدیــــــار، دردونه مامان

سال 91

1392/11/16 14:06
نویسنده : مامان زهرا
557 بازدید
اشتراک گذاری

پسر عزیزم امروز که تو 2 سال و 8 ماه و 6 روز داری، من دارم بعد از یه مدت خیلی طولانی برات مینویسم.

خو تو این مدت خیلی اتفاقای خوب و بد افتاده که خوباش خیلی بیشتر از بداش بوده...

 

 

آبان پارسال(91) مامان هما و حاجی بابا رفتن مکه حج تمتع و ما هم رفتیم خونشون پیش دایی علی و خاله فاطمه...

فدات شم ببین چقد کثیف شیر و بیسکوئیت میخوری:

 

چند روز قبل از برگشتنشون بود که تصمیم گرفتیم اسباب کشی کنیم. آخه 3-4 ماه قبلش خونه خریدیم... درست دیوار به دیوار خونه مامان هما ...

اسبابارو تو 2 روز بسته بندی کردیم و خرد خرد آوردیم تا یک روزم با ماشین سنگین وسایل بزرگمونو آوردن.

اینم تو زمان بسته بندی:

 

بعد از برگشت حاجی ها هم ولیمه داشتیم تو هتل تهران(همون جا که عروسی من و بابا بود):

 

 

 

روز تاسوعا که نذری داشتیم

 

آذز 91 و چند تا عکس:

 

منزل دایی امیر:

یاس:

شب یلدا: منزل بابا حبیب:

منزل حاجی بابا با خانواده پدری:

مهدیار در انباری

مهدیااااااااارررررررررر.... لبات کو؟؟؟

یه صبح جمعه قبل از هیئت:

در کامیون

اسفند(کرشت)

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)