قصه تولدت!!
سلام آقا پسر گل مامان... الن که دارم برات می نویسم یا همون تایپ میکنم تو الان روی تشکت روی میز کامپیوتر، جلوی روی خودم خوابیدی... ساعت ٢ نصف شبه ، الان تو١ماه و ٢٠ روز و ١ ساعته که به دنیا اومدی و همه رو با اومدنت غافلگیر کردی!!! آخه اون روزی که تو به دنیا اومدی قرار بود جشن سیسمونی بگیریم... کلی مهمون داشتیم، فامیل و دوست... روز قبل مهمونی همه کارامون آماده شده بود. مهمونا دعوت شده بودن واسه ناهار، خونه مرتب شده بود، پارکینگ تمیز شده بود...اتاق خوشگلتو چیده بودیم قرار بود فردا برم آتلیه که وقتی تو شکممی چند تا عکس خوشگل بندازم. آخر شب که همه توی خونه جمع شدیم و میخواستیم شام بخوریم که شما اعلام آمادگی کردی برای تشریف فر...
نویسنده :
مامان زهرا
6:27